English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3419 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
remainder U عدد معادل مقسوم منهای حاصل ضرب خارج قسمت ومقسوم علیه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
denominator U مقسوم علیه
denominators U مقسوم علیه
divtsor U مقسوم علیه
divisor U مقسوم علیه
common d. U مقسوم علیه مشترک
divisor U مقسوم علیه [ریاضی]
common divisor U مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
common factor U مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
greatest common factor [GCF] U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
greatest common divisor U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
highest common factor [HCF] U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
greatest common divisor [gcd] U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
divisor U عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
common divisor U مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
quotients U خارج قسمت
submultiple U خارج قسمت
quotient U خارج قسمت
quotient U خارج قسمت [ریاضی]
rations U خارج قسمت سهمیه
rationed U خارج قسمت سهمیه
ration U خارج قسمت سهمیه
grip length U طول قسمت رزوه نشده ساقه پیچ که معادل حداکثر ضخامت قطعات متصل شونده میباشد
antihelix U برامدگی قسمت غضروفی خارج گوش
petticoat U قسمت خارج از بزرگترین دایره هدف
petticoats U قسمت خارج از بزرگترین دایره هدف
volumetric loading/density U خارج قسمت حجم کل سوخت موتور راکت جامد به کل بدنه یا پوسته
in personam U علیه شخص خاصی علیه انسان
minus U منهای
biquinary code U " منهای عدد + "
weanting U بدون بی منهای
closed cycle reactor system U در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
submarginal land U زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
net tax revenue U مالیات منهای پرداختهای انتقالی
co- U پیشوندی بمعنای 09 درجه منهای مقدار مذکور
net net worth U ارزش کل داراییهای یک موسسه منهای قروض و تعهداتش
Co U پیشوندی بمعنای 09 درجه منهای مقدار مذکور
part U مقسوم
dividends U مقسوم
dividend U مقسوم
dividends U عملوندی که مقسوم در عمل تقسیم
dividend U عملوندی که مقسوم در عمل تقسیم
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
rational number U عدد صحیح و یا خارج قسمت دو عدد صحیح
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
section U قسمت قسمت کردن برش دادن
sections U قسمت قسمت کردن برش دادن
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
fanfold U یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttle U قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttles U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle U حمل کردن قسمت به قسمت
pros and cons U له و علیه
con U بر علیه
against U علیه
cons U بر علیه
v U علیه
versus U علیه
pro and con U له و علیه
conned U بر علیه
conning U بر علیه
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
third person of a transfer U محال علیه
drawee U محال علیه
anti U مخالف علیه
pupils U مولی علیه
judgement debtor U محکوم علیه
lady ship U سرکار علیه
losing party U محکوم علیه
out of court U محکوم علیه
respondent U مدعی علیه
respondent U مستانف علیه
respondents U مدعی علیه
defendant U مدعی علیه
respondents U مستانف علیه
pupil U مولی علیه
defendants U مدعی علیه
appellee U مستانف علیه
peace be upon him U علیه السلام
victim of an offence U مجنی علیه
party against whom a protest is made U معترض علیه
beneficiaries U موقوف علیه
ward U مولی علیه
wards U مولی علیه
person placed under guardianship U مولی علیه
beneficiary U موقوف علیه
assignee U محال علیه
recognizor U محکوم علیه
beneficiary of an endowment U موقوف علیه
pro and con U دلائل له و علیه
presentee U معروض علیه
object of protest U معترض علیه
public mischief U جرم علیه جامعه
action in personam U دعوی بر علیه شخص
lese majeste U خیانت علیه حکومت
lese majesty U خیانت علیه حکومت
biological defense U پدافند بر علیه تک میکربی
offences against persons U جرائم بر علیه اشخاص
self-defeating U علیه منظور خود
offences against property U جرائم بر علیه اموال
cross action U علیه وی اقامه کند
non fatal offences against the person U جرائم بر علیه ابدان
self defeating U علیه منظور خود
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
counter fire U اتش ضد اتشباربر علیه دشمن
to safeguard [against] U حفظ کردن [علیه] [در برابر]
proceed against someone علیه کسی دادخواهی کردن
offence against public order U جرائم بر علیه نظم عمومی
demur U در CL حالتی است که مدعی علیه
demurs U در CL حالتی است که مدعی علیه
respondents U پژوهش خواه مستانف علیه
to proceed against a person U اقدام بر علیه کسی زدن
offences against public dencency U جرائم بر علیه عفت عمومی
to safeguard [against] U تامین کردن [علیه] [در برابر]
To take field against somebody . U بر علیه کسی وارد شدن
to safeguard [against] U امن نگهداشتن [علیه] [در برابر]
respondent U پژوهش خواه مستانف علیه
action in rem U دعوی بر علیه عین مال
offences against public morals U جرائم بر علیه اخلاق عمومی
demurring U در CL حالتی است که مدعی علیه
demurred U در CL حالتی است که مدعی علیه
to safeguard [against] U نگهداری کردن [علیه] [در برابر]
equivalent U معادل
equivalents U معادل
ntamount U معادل
tantamount U معادل
equipollent U معادل
summary judgment U حکمی که علیه ضامن صادر میشود
declaiming U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
libellee U مدعی علیه شخص مورد افترا
libelee U مدعی علیه شخص مورد افترا
lay an information against someone U بر علیه کسی اعلام جرم کردن
declaims U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaimed U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaim U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
bring an action against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
indicted U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicts U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicting U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
lodge a complaint against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
chemical defense U پدافند بر علیه مواد شیمیایی سمی
indict U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
bring a suit against a person U اقامه دعوی علیه کسی کردن
shuttle U بمباران قسمت به قسمت
shuttle U راهپیمائی قسمت به قسمت
throttle U عبور قسمت به قسمت
throttles U عبور قسمت به قسمت
shuttles U راهپیمائی قسمت به قسمت
to sell in lots U قسمت قسمت فروختن
throttled U عبور قسمت به قسمت
p.p.m U قسمت در یک میلیون قسمت
shuttled U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled U بمباران قسمت به قسمت
parts per million U قسمت در میلیون قسمت
throttling U عبور قسمت به قسمت
shuttles U بمباران قسمت به قسمت
equalize U معادل کردن .
equivalence gate U دریچه معادل
deceptions U معادل cheat
equalised U معادل کردن .
equalises U معادل کردن .
equalising U معادل کردن .
equivalence U معادل بودن
date labourer U معادل daysman
deception U معادل cheat
reinsurance U معادل re-assurance
ration in kind U معادل جیره
assessor U معادل assesor
equivalent circuit U مدار معادل
parity U معادل بودن
equivalent service rounds U گلوله معادل
equivalent weight U وزن معادل
egalitaire U معادل equalitarianism
equivalent area U سطح معادل
redemption U معادل ransom
b U معادل با بایتها
equals U دقیقاگ معادل
menaced U معادل blackmail
memorial U معادل memorandum
equalling U دقیقاگ معادل
expilation U معادل robbery
equalled U دقیقاگ معادل
Recent search history Forum search
2off-season
1دقیق ترین معادل business در فارسی چه است؟
1olivine
1 if there's any justice
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1time is prceious it has great
1pedal pamping
1ترجمه ی stirling numberبه انگلیسی؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com